از انصاف نگذریم «بیل گیتس» و «مایکروسافت» و آنچه که در قرن 20 و 21 در عرصه علوم رایانه ای و نرم افزاری رقم زدند ، بتنهایی قابلیت افسانه شدن را دارند. اما از آنجا که ما آدمها به عنوان مشتری و مخاطبان میلیاردی رسانه های ریز و درشت در جهان، داستانسرایی و اسطوره سازی را خیلی دوست داریم به نظر می رسد چند سالی است عده ای دارند از همه جنبه های مثبت و منفی زندگی «بیل گیتس» افسانه های رنگارنگ می سازند تا هم هوای نیاز و ذائقه «افسانه پسند» ما مخاطبان را داشته باشند و هم به منافع خودشان برسند. سلطان دنیای «صفر و یک» که سالهاست کارش از شهرت و محبوبیت فراتر رفته است بتازگی و در گفت و گو با یک شبکه تلویزیونی انگلیسی به شایعات پیرامون خود و خانواده اش پاسخ داده است. او که مدتی پیش اعلام کرده بود همه ثروت 79 میلیارد دلاری خود را پس از مرگ به امور خیریه اختصاص داده است در این گفت و گو دوباره اعلام کرد هنوز سرحرفش ایستاده است اینکه فرزندانش با تصمیم او مخالفند، شایعه ای بیش نیست.
بچه پولدار یا فقیر؟
شاید الان شما هم دوست داشته باشید که سوژه امروز گزارش از شخص با آن ثروت غیر قابل باورش ، مانند خیلی از فیلمها و سریالها و یا زندگینامه هایی که در باره اش نوشته اند ، جوان فقیر و پاپتی بوده باشد که خیلی از روزها لَنگِ پول توجیبی اش بوده اما برخلاف افسانه هایی که از زندگی او نوشته اند، سال 1955 وقتی در «سیاتل» به دنیا آمد، پدرش وکیل سرشناسی بود و مادرش هم معلم و عضو هیأت مدیره یک سازمان که در امور خیریه فعالیت می کرد. زندگی نسبتاً مرفهی داشت و بعید به نظر می رسد با ثروتی که از جد بزرگ و بانکدارشان به خانواده رسیده بود بشود نشانه و ردپایی از فقر و نداری در زندگی «بیل» پیدا کرد.
کودک برنامه نویس
ماجرای اخراجش از کالج به دلیل اینکه درسخوان نبود ، خدا می داند چقدر حقیقت داشته باشد اما فکرش را نکنید ، مهم نیست ، بلکه این نکته اهمیت دارد که «بیل» علاقه به رایانه و برنامه نویسی را از 13 یا 14 سالگی نشان داد. مدرسه توانسته بود با کمک خانواده ها یک رایانه غول پیکر را برای یکسال اجاره کند تا «بیل» و دوستش «پل آلن» بشوند دو تا از مشتری های پروپاقرص این رایانه ، بیشتر وقتشان را در اتاق رایانه بگذرانند، «بیل» نخستین برنامه رایانه ای اش را برای یک بازی ساده بنویسد و خلاصه هسته اولیه «مایکروسافت» در همان اتاق و پای رایانه غول پکر اما شگفت انگیز آن سالها شکل بگیرد.
راز بیل گیتس
داستان سال 1973 ، رفتن به دانشگاه هاروارد، آشنایی با «استیو بالمر» ، نوشتن نخستین نسخه «بیسیک» برای رایانه های کوچک، همکاری با دوست دوران کودکی «پل آلن» ، رها کردن دانشگاه برای تشکیل شرکت و... چیزهایی است که لابد بارها و بارها خوانده یا شنیده اید. «بیل» آن سالها خیلی زود یاد گرفت که چطور ایده ها و افکار علمی اش را از روی کاغذ به مرحله اجرا برساند و آنها را به ثروت تبدیل کند و همه رازو رمز رشد سریع و ثروتمند شدنش نیز همین نکته بود. او و دوستانش زودتر از دیگران فهمیدند که رایانه ها می توانند بزودی تبدیل به ابزاری قدرتمند و پر کاربرد در زندگی انسانها شوند و برای همین تمام تلاششان را گذاشتند برای تولید نرم افزارهای رایانه های خانگی. این آینده نگری او و دوستانش و آینده نگری های بعدی ، محور اساسی همه موفقیت های بیل گیتس و مایکروسافت شد.
داستانسرایی ها
ساده انگاری است اگر فکر کنیم پس از موفقیت های اولیه «بیل» ، بقیه موفقیت های او و مایکروسافت به خاطر بخت و اقبال بلندشان به دست آمد. کار بی وقفه، خوب فکر کردن، پیش بینی های درست ، تحقیق و پژوهش های طولانی و مدیریت خوب همه و همه دست به دست هم دادند تا «بیل» و مایکروسافت به جایگاه دیروز و امروز در جهان دست پیدا کنند. اگرچه همزمان با سرشناش شدنش ، داستان سرایی هم در باره ثروت افسانه ای اش آغاز شد. البته «بیل» و نوع زندگی و رفتارش ظرفیت همه این داستانسرایی ها را داشت. نوع زندگی شخصی او ، خانه و اتومبیل های گرانقیمتش ، فعالیت های خیریه گسترده و... هرکدام می توانست دستمایه صدها داستان و فیلم زندگینامه نویسی باشد.
بی خدای باخدا !
اغلب عصبانی و تند مزاج، بی اعتقاد به خدا ،بزرگترین خیّر دنیا که 100 میلیارد دلار را هزینه کارهای خیر کرده است ، اهل بریز و بپاش ،مؤمنی در عصر بی ایمانی ، عشق پورشه سواری و... راست و دروغهایی هستند که در طول این سالها در باره او خوانده اید. با این همه می شود لابه لای این مطالب اخبار درست تر را هم پیدا کرد که مثلاً او در زندگی شخصی اش بسیار اهل حساب و کتاب است نه بریز و بپاش، با همه کج خلق به نظر رسیدن اهل شوخی و طنازی است ، اگرچه در دهه 90 در پاسخ به سؤال آیا به خدا اعتقاد داری؟ گفته بود : نمی دانم! اما اهل کلیسا رفتن و اعتقاد به خداست و در سال 2014 در این باره گفته است: من فکر میکنم اعتقاد به خدا منطقی است اما دقیقاً اینکه شما به خاطر این باور در زندگیتان چه تصمیمی را به روشی متفاوت بگیرید، من نمیدانم!
پشت پرده چه خبر است؟
کمی از زندگی خصوصی اش که فاصله بگیریم و همه فعالیت های گسترده و گاه شگفت انگیزش را در تجارت و امور خیریه در کشورهای آفریقایی که باور کنیم می رسیم با دیدگاههای بدبینانه و حرفهای پشت پرده ای که در باره او زندگیش وجود دارد. ثروتمند ترین مرد جهان که چند بار این عنوان را از دست داده و باز به دست آورده است از سوی برخی سایتهای به فراماسونر بودن هم متهم شده است. آنها معتقدند بیل گیتس در پناه فعالیت های خیریه اش به سرمایه گذاری در پروژه ای عظیم به نام «بانک بذر- روز رستاخیز» است و با شرکتهایی نظیر « راکفلر» و پادشاه نروژ که از سران فراماسونری جهان است در این پروژه مشارکت دارد.حالا کیفیت این پروژه موضوع بحث ما نیست اما نشان می دهد داستانسرایی های سالهای اخیر تنها به زندگی شخصی او محدود نمی شود.
البته ماجرا هنوز «پشت پرده» ای تر و مرموزانه تر می شود و قتی بدانیم برخی مقاله ها و مدارک ارایه شده در سایتهای خبری ، اساس تشکیل مایکروسافت، لوگوی تجاری آن ، ساختمان این شرکت ،محصولات ، افکار بیل گیتس و... را سرتاسر فراماسونری و مبتنی بر آموزه های صهیونیستی می دانند. البته در این تحلیل ها ، بیل گیتس و همه فعالیت های خیر و شرش در راستای ترویج فراماسونری، بی بندو باری جنسی ، فروپاشی نظام خانواده ، همجنسگرایی و... دیده شده است.
خودتان رؤیاهای تان را بسازید
به هر چه شک داشته باشیم و راست و دروغش برای ما معلوم نباشد ، به خبر دیروز که نشان می داد بیل گیتس واقعاً قرار است همه ثروت افسانه ای اش را به امور خیریه اختصاص دهد شک نداریم. فعلاً به اهداف پشت پرده احتمالی این بذل و بخشش عجیب کاری نداریم اما سخنان مرد افسانه ای مایکروسافت در این باره جالب توجه بود، بخوانید: فرزندانم نه تنها با این تصمیم مخالف نیستند بلکه به آن برای بهبود وضعیت زندگی فقرا در جهان افتخار می کنند... آنها به اندازه کافی آموزش دیده اند و می توانند آینده زندگی خود را تامین کنند و نیازی به ارثیه خانوادگی شان ندارند...به نفع فرزندانم نیست که صاحب چنین ثروت هنگفتی شوند ... آنها باید با توانایی های خودشان آینده و رویاهای خود را بسازند.
نظر شما